من وقتی دوران راهنمایی بودم دوتا دوست صمیمی داشتم. دیگه صمیمیا!! اصن یه وضی.
دو سال اول خیلی خوب بودن. ولی سال سوم یکیشون بد شد. چرا؟ چون رفت با گنده لاتای کلاس یه چند روزی گشت و خراب شد. من موندم و اون یکی دوستم که تا آخر سال خوب بودیم و دووم آوردیم. الان هم معلمه
ولی اون یکی که خراب شد باعث شد خیلی طرفش نریم. یعنی رفتارمون باهاش عادی شد. مثل باقی بچه های کلاس. البته به مرور نه یک دفعه ای. چون طرف ممکنه عقده ای بار بیاد. ذره ذره رفتارمون رو باهاش عادی کردیم تا آخر سال که از هم جدا شدیم و هر کدوم توی یه دبیرستان قبول شدیم. الان هم اون نفر چون ازدواج کرده، عاقل شده و اونجوری نیست دیگه.
پس راهش اینه که رفتارت رو با این دوستت ذره ذره عادی کنی و از صمیمی شدن باهاش فاصله بگیری. البته اگه بدونی که به راه راست هدایت نمیشه.
من جوری ام که همیشه روی دیگران نفوذ دارم. یعنی خراب ترین آدم دنیا کنار من باشه مودبانه تر حرف میزنه ( به خاطر نگه داشتن احترام ) کلا باید رفتارت باهاش معمولی تر بشه ولی در عین حال فاصله ت رو باهاش حفظ کنی و ذره ذره بری جلو. حالا یا اون نفر آدم نمیشه و کلا ازت فاصله میگیره یا خوب میشه و دوباره می تونین با هم صمیمی باشین.